بله، این تقدیر خودش تقریباً از شلوارش بیرون پرید تا آن مرد را بمکد. تا جایی که می توانست خود را نگه داشت. اما وقتی آن بلوند به او پیشنهاد داد که او را بفرستد، نتوانست جلوی خودش را بگیرد. و به همین دلیل شفت خود را در دهان او فرو برد، اما فقط برای خیس کردن آن. و سپس احمق او فقط گریه کرد و بیدمشک را درون خود گرفت. لذتی بود که او قبلاً ندیده بود. اما حالا او هم آزاد شده بود!
این روزها چه پلیس های مرموزی هستند که به هر بهانه ای سراغ چوب چای می روند. و خانم خانه خیلی خوبه منم میرم پیشش. اون ادم خیلی پیشرفته ای بود تو همه سوراخ ها بدون مشکل به من داد. لعنتی منم همچین خانومی میخوام! رفیق خوش شانس، او در زمان مناسب در مکان مناسب بود، او را به خوبی گند زد.
من به یک لوله کش زنگ زدم که لوله ها را تمیز کند و او این کار را عالی انجام داد! هنوز مشکلاتی با آب وجود داشت ، اما دختر کاملاً خوشحال بود - او آنچه را که خواسته بود به دست آورد. او از همان دقایق اول مانند یک زن واقعی به او نگاه می کرد که برای مدت طولانی رابطه جنسی نداشت. جوری به او باد می زد که انگار می خواست او را کامل ببلعد - با حرص. خوش شانس برای شغل مرد، چه می توانم بگویم؟